نویسندگان: یان کریستنسن، هاگ واگنر و سباستین هالیدی
مترجمان: ابوالقاسم بشیری، جمشید مطهری و رحیم میردریکوندی



 

نکات کلیدی

فراموشی (1):

ابینگهاوس نشان داد که منحنی تقریباً لگاریتمی فراموشی نشان می دهد که زوال حافظه، به دلیل ضعیف شدن تدریجی رد حافظه (یا رد عصبی) رخ می دهد. خواب موج (2) آهسته (3) فراموشی را کاهش می دهد و این نشان دهنده ی تداخل پس گستر (4) فعال (5) است. همچنین موضوعی که قبلاً آموخته شده، با حافظه تداخل پیدا می کند (تداخل پیش گستر (6)). (7) تداخل احتمالاً در فراخوانی نیز اتفاق می افتد. بیشترین تداخل شاید مربوط به رقابتِ پاسخ ها (8) باشد، و تداخل زمانی رخ می دهد که پاسخِ رقیب،‌ فراخوانده شده و به غلط بازشناسی شود. بر اساس نظریه روان تحلیلی، تمام خاطره های ما ماندگار هستند؛ ولی بعضی از آن ها با سرکوبی از محدوده ی آگاهی بیرون رانده می شوند.

یادزدودگی و اندوزش حافظه (9):

برداشتن قسمت هایی از قطعه های گیجگاهی میانی مغز به کمک جراحی، سبب یادزدودگی پیش گستر (ناتوانی در تشکیل خاطره های جدید) می گردد بدون این که فرد دچار یادزدودگی پس گستر (فقدان و از دست دادن خاطره هایی که قبلاً شکل گرفته است) شود، یا بدون این که فرد توانایی یادگیری مهارت های حرکتی یا ایجاد پاسخ های شرطی را از دست بدهد. این مطلب، مخالف با دیدگاهی است که می گوید حافظه به صورت پراکنده در سراسر قشر مخ وجود دارد و دو نوعِ یادگیری را مطرح می کند: حافظه صریح یا اظهاری (10) (خاطره های آگاهانه که در قالب کلمات قابل بیان هستند) و حافظه ضمنی (11) یا روندی (12) (خاطره هایی که به صورت رفتاری بدون این که نیازی به هشیاری و آگاهی باشد، ابراز می شوند). تحقیقات مربوط به حیوانات و مطالعات موقعیت های آسیب شناختی دیگر که الگوهای متفاوتی از یادزدودگی را در اختیار قرار می دهند، نقش ساختارهای مغز را در حافظه تشریح کرده اند. قشر بویایی در شکل گیری حافظه های درازمدت جدید نقش دارد؛ هیپوکامپ مسؤول یادسپاری درازمدت اطلاعات فضایی است؛ آمیگدال (بادامه) در حافظه مسؤولِ محتوای هیجانی تجارب است؛ مناطق ارتباطی قشر مغز مسؤولیت خاطره های مربوط به حواس خاص را به عهده دارد؛ قشر پیش مغزی در حافظه مسؤول نظم دادن و رده بندی زمانی است؛ و هسته های خلفی میانی تالاموس مسؤول تشخیص و بازشناسی اشیاء و شکل گیری حافظه درازمدت هستند.

فراموشی

ابینگهاوس اثبات کرد که میزان اطلاعات موجود در حافظه با یک روند مشخصی کاهش پیدا می کند و این امر به زمان سپری شده پس از یادگیری بستگی دارد (فاصله یادداری (13)). (14) طبق این منحنی تقریباً لگاریتمی فراموشی (15) (شکل 1) نشان می دهد که حافظه به صورت انفعالی، به علت ضعیف شدن تدریجی رد حافظه (16) (یا رد عصبی (17))، کم کم از بین می رود. یکی از آثار مرور ذهنی، تقویت رد عصبی است؛ به طوری که گزینه هایی که مرور می شوند، مدت طولانی تری در حافظه باقی می مانند. احتمالاً آزمایش چنین امری به صورت مستقیم ممکن نیست؛ زیرا لازم است از فرآیندهای احتمالی دیگری که در حافظه دخالت می کنند، جلوگیری شود. به علاوه، فرآیندهای بازساختی ظاهراً می توانند حافظه را به وضع اول بازگردانند؛ ولی تأثیر خواب بر حافظه چیزی غیر از زوال ساده حافظه را نشان می دهد؛ زیرا فردی که اندکی پس از یادگیری مطالب به خواب می رود، کمتر از کسی که بیدار می ماند فراموش می کند، هر چند این اثر کمتر از آن است که قبلاً تصور می شد.
نمودار 1. منحنی فراموشی. مقدار حافظه موجود به وسیله روش صرفه جویی بازآموزی اندازه گیری می شود. داده ها از ابینگهاوس، اچ (1885)، uber das Gedachtnis،‌ دانکر dunker، لایپ زیگ leipzig؛ ترجمه ی رویر اچ. Ruyer H. و بوس نیوس، سی. ای (Bussensivs,C.E) (1913) حافظه، دانشکده معلمان (Teachers Callege)، دانشگاه کلمبیا، نیویورک.
مؤیدات زیادی برای تبیین رقابتی (تقابلی) فراموشی نظریه مداخله وجود دارد. بر اساس این رویکرد، علت فراموش شدن اطلاعات این است که اطلاعات جدید در بازیابی آن ها مداخله می کند. همین امر علت تأثیر خواب را بیان می کند. به عبارت دیگر، کسانی که زودتر به خواب می روند، بسیار کمتر از کسانی که بیدار می مانند در معرض اطلاعات جدید قرار می گیرند. در هر حال با توجه این که خواب را آن گونه که قبلاً تصور می شد، پدیده ای انفعالی نمی دانند این تأثیر، عوامل دیگری نیز دارد. در واقع، فراموشی زمانی که یادگیری پیش از خواب با حرکت سریع چشم ما (REM) باشد، بیشتر از زمانی است که یادگیری پیش از خواب با موج آهسته (SWS) رخ می دهد. تأثیر اطلاعات جدید بر حافظه، مداخله پس گستر (18) نامیده می شود. مداخله مواد آموخته شده پیشین در حافظه، مداخله پیش گستر (19) نام دارد. مداخله پیش گستر و پس گستر هر دو زمانی بیشتر می شوند که مواد مداخله کننده، شبیه ماده هدف باشند. این امر نشان می دهد که این تأثیرات ناشی از جایگزینی مواد در درون حافظه نیستند، و بیان می دارد که این مداخله در یادآوری اتفاق می افتد. علاوه بر این، اگر مواد جدید با مواد قبل همخوانی داشته باشد، حافظه نسبت به هر دوی آن ها توسعه می یابد.
تبیین های آغازین درباره ی مداخله نشان می دهد که مداخله، از رقابت پاسخ (20) سرچشمه می گیرد. دو ماده ی مشابه در حافظه را تعداد زیادی از نشانه های بازیابی مشابه به یاد می آورند، و در نتیجه احتمال یادآوری مواد هدف کمتر می شود. به هر حال، این امر نشان می دهد همان طور که دقت حافظه های هدف کاهش می یابد، تعداد مداخلات (21) (موادی از یک مجموعه ی نادرست که اشتباهاً به عنوان عضوی از مجموعه هدف یادآوری می شوند) از لیست تداخل کننده ها افزایش می یابد. این امر در مورد تعداد کمی کوشش با لیستی از کلمات مداخله کننده صدق می کند؛ ولی با تعداد بیشتری از کوشش های آزمایشی مقدار مداخلات به صفر می رسد. مداخله پس گستر ممکن است سبب یادگیری زدایی (22) (23) ماده هدف شود. با وجود این، بعید به نظر می رسد که یادگیری زدایی، تنها مربوط به مداخله پس گستر باشد؛ بلکه تلاش های صورت گرفته نشان می دهد که یادگیری زدایی می تواند نتیجه ی مداخله پیش گستر نیز باشد. دیدگاه دیگر این است که بازیابی همیشه عبارت است از یادآوری که به دنبال آن بازشناسی حاصل می شود. بیشترین مداخله بر اثر رقابت پاسخ ها پدید می آید، و این مداخلات هنگامی رُخ می دهد که پاسخ رقابتی یادآوری شده به غلط بازشناسی شود. البته با کوشش های بیشتر بر روی لیست تداخل، مواد آن بهتر بازشناسی می شوند و کمتر به جای مواد هدف به غلط بازشناسی می شوند.
نظریه ی روان تحلیلی رویکردی کاملاً متفاوت درباره ی فراموشی ارائه می کند. سرکوبی (24)؛ فرآیندی فعال، دارای علت و یکی از مکانیسم های دفاعی اولیه به شمار می رود که فرد را در مقابل رویدادها یا آگاهی های آسیب زا، محافظت می کند. بر اساس نظریه روان تحلیلی، همه خاطره های ما دائمی هستند؛ ولی بعضی از آن ها بیرون حوزه آگاهی می مانند و وارد آن نمی شوند. گرچه این نوع تجربه های ناهشیار تفکر آگاه ما را تحت تأثیر قرار می دهند؛ ولی تنها به وسیله تکنیک های روان تحلیلی می توان آن ها را بازیابی کرد. روشن است که احتمالاً در بعضی مواقع دسترسی به خاطره های مربوط به وقایع خاص - به ویژه در شرایط عاطفی استرس زا - مشکل است؛ ولی هنوز مدارک و شواهد تجربی قانع کننده ای دال بر وجود خاطره های سرکوب شده در دست نیست. اختلالات تجزیه ای (25) نیز، غالباً ناآگاهی از جنبه هایی از رفتار یا شخصیت را در بر دارند (از سرکوبی حکایت نمی کنند). از سوی دیگر، رویدادهای ضربه آمیز غالباً فلاش بک هایی را در پی دارند به طوری که سالیان زیادی نمی توان آن ها را فراموش کرد.

یادزدودگی و اندوزش حافظه

مطالعه افراد مبتلا به انواع گوناگون فراموشی یا یادزدودگی، اطلاعات زیادی را درباره حافظه - به ویژه در مورد اندوزش (26) - در اختیار ما قرار می دهد. بیشترین اطلاعات به دست آمده در مورد ساختارهای مغزی مربوط به حافظه، مطالعاتی است که عمدتاً در دهه 1960 روی بیماری به نام اچ. ام صورت گرفته است. اچ. ام در سال 1953 برای درمان و آرام کردن تشنجات صرعی حادّ و مزمن، تحت یک عمل جراحی مهمّ مغز قرار گرفت. در این عمل جراحی قسمت هایی از دو طرف قطعه های میانی گیجگاهی (27) او برداشته شد، و همچنین بخش های زیادی از هیپوکامپ (28) و آمیگدال و نیز قسمت هایی از قشر مغزی او را نیز در برمی گرفت. پس از عمل جراحی، اچ. ام نسبت به رویدادهای پیش از عمل از حافظه ی عادی برخوردار بود (یعنی به یادزدودگی پس گستر مبتلا نشد) (29) با وجود این، برای یادآوری رویدادهای چند ماه پیش از عمل مقداری مشکل داشت؛ ولی به نظر می رسید که او اصلاً قادر به شکل دادن خاطره های جدید نیست (یادزدودگی پیش گستر)؛ (30) به خصوص با این که فراخنای حافظه کوتاه مدت او طبیعی بود، به محض خودداری از تفکر درباره چیزی آن را فراموش می کرد. این یادزدودگی ظاهراً یک یادزدودگی فراگیر (31) بود (یادزدودگی همه ی دستگاه های حسی را در بر می گرفت) و باعث شده بود نتواند افرادی را که زمان عمل جراحی به ملاقات او آمده بودند، بازشناسی کند یا مکانی را که در آن قرار داشت یا مدتی را که در آن مکان بود، به خاطر آورد. بعدها معلوم شد که یادزدودگی اچ. ام، به یادگیری ادراکی - حرکتی (برای مثال، او به آسانی یاد گرفت که یک الگویی را که در آیینه مشاهده کرده بود، یادآوری کند) یا ایجاد پاسخ های شرطی سرایت نکرد و او این گونه رفتارها را برای ماه های زیادی به خاطر داشت. با وجود این، او نمی توانست یادگیری آن ها را به خاطر آورد. این نتایج از بیمارانی که این نواحی از مغز آن ها آسیب دیده نیز، به طور گسترده به دست آمده است.
اهمیت مطالعات انجام شده روی اچ. ام در این است که پژوهشگران تحقیق را بر پایه های عصبی حافظه متمرکز کردند. پیش این تحقیقات، دیدگاه غالب بر اساس نظر کارل لَشلی (32) این بود که حافظه به صورت پراکنده در سراسر قشر مغز ضبط می شود. طبق نظر دونالد هبّ (33)، یکی دیگر از طرفداران این دیدگاه، انتقال اطلاعات از حافظه کوتاه مدت (STM) به حافظه درازمدت (LTM)، منعکس کننده فرآیند شکل گیری مدارهای عصبی (34) است که دلالت بر حافظه می کند؛ ولی مطالعاتی که روی اچ. ام انجام گرفت، نشان داد که حافظه به صورت پراکنده در سراسر مغز پخش نیست، و ساختارهایی مانند هیپوکامپ و آمیگدال در تثبیت و یکپارچه کردن حافظه در درون حافظه درازمدت نقش تعیین کننده ای را به عهده دارند. برای مثال، تمایز بین یادسپاری مهارت های حرکتی آموخته شده و خاطره یادگیری این مهارتها، حکایت از آن دارد که دو نوع حافظه درگیر مسأله اند: یکی حافظه صریح (یا اظهاری) (35) است، یعنی خاطره های آگاهانه ای که می توان آن ها را در قالب کلمات بیان کرد (مثلاً ژانویه 31 روز است)؛ دیگری حافظه تلویحی (یا روندی) (36) است که می تواند به صورت رفتاری؛ ولی بدون نیاز به آگاهی، آشکار شود (برای مثال، ما ممکن است که بتوانیم سوار دو چرخه شویم؛ ولی نتوانیم به صورت دقیق توضیح دهیم که چگونه این کار را انجام می دهیم).
شرایط و موقعیت های آسیب شناختی دیگر می توانند الگوهای متفاوتی از یادزدودگی را ایجاد کند. به دنبال مصرف بیش از حد و مستمر مشروبات الکلی، نشانگان کرساکف (37) ظاهر می شود که هر دو یادزدودگی پیش گستر و پس گستر حادّ را در بر دارد. در نشانگان کرساکف، تالاموس و هیپوتالاموس یا یکی از این دو دچار آسیب جدّی شده اند، و ضایعات دیگر به هسته های مرکزی در این ساختارها، سبب الگوهای مشابهی از یادزدودگی می شود. بیمارانی که بخش قدامی قشر پیشانی آن ها دچار آسیب شده است، عموماً یادزدودگی پس گستر یا پیش گستر را از خود بروز نمی دهند؛ ولی نسبت به یادآوری توالی زمانی رویدادها و انجام تکالیف رده بندی شده، ناتوانی خاصی را خود نشان می دهند. برخی مبتلایان به سندرم کرساکف، این نوع نقایص حافظه ی توالی زمانی را از خود نشان می دهند و آسیب های پراکنده ای در مناطق قدامی قطعه پیشانی آن ها نیز وجود دارد.
یادزدودگی پس از ضربه (38) نوعی فراموشی است که در اثر ضربه ی وارده ی به سر به وجود می آید؛ ضربه ای که معمولاً شدت آن به حدی است که موجب تکان مغز می شود (از دست دادن موقت هشیاری) یا فراموشی که بر اثر شوک درمانی (39) (40) ایجاد می شود. در این مواقع بیمار نسبت به رویدادهایی که بلافاصله پیش از آسیب اتفاق افتاده اند، یادزدودگیِ پس گستر دائمی پیدا می کند، و نسبت به رویدادهایی که کمی پس از آسیب دیدن - وقتی که بیمار در حالت گیجی و منگی است - اتفاق افتاده اند، یادزدودگی پیش گستر وجود دارد.
کار تفصیلی تر درباره ساختارهای مغزی و حافظه، با انجام آزمایشاتی روی حیوانات انجام گرفته است. در این زمینه یادزدودگی پیش گستر در میمون ها و موش ها با تکالیف بازشناسی اشیاء به دنبال ایجاد ضایعات مغزی که به صورت انتخابی و آزمایشی صورت گرفته، الگوسازی شده است. در آغاز چنین فرض می شد که آسیب اصلی، مربوط به هیپوکامپ است؛ ولی پس از انجام تحقیقات زیاد مشخص شد که محل این تأثیرات در قشر بویایی، (41) یعنی قسمتی از قشر مغز که مجاور هیپوکامپ و آمیگدال است، قرار دارد. جدول شماره 1 ساختارهای مغزی که در حال حاضر تصور می شود در حافظه دخالت دارند، و کارکردهای اختصاصی این ساختارها را نشان می دهد.
تحقیق روی پایه های عصبی حافظه هنوز ادامه دارد، و خلاصه ای که در جدول شماره 1 ارائه شده است، احتمالاً در آینده تغییر خواهد کرد.
جدول 1. برخی از ساختارهای مغز که در حافظه دخالت دارند

ساختار مغزی

محل

کارکرد

قشر بویایی

سطح میانی قطعه ی گیجگاهی قشر مخ

شکل دهی حافظه های درازمدت جدید

هیپوکامپ

ساختار دستگاه لیمبیک واقع در قاعده ی بخش قدامی مغز

یادسپاری درازمدت اطلاعات فضایی

آمیگدال

ساختار دستگاه لیمبیک واقع در قاعده بخش ورای مغز

به خاطر سپردن محتوای هیجانی تجارب

نواحی ارتباطی

قشر مخ

خاطره های مربوط به حواس

قشر قدامی پیشانی

قسمت قبل از قشر حرکتی نخستین

حافظه برای توالی زمانی

هسته های میانی خلفی

تالاموس

بازشناسی اشیاء، شکل دادن به حافظه درازمدت

پی نوشت ها :

1. forgetting.
2. خواب موج آهسته SWS اصطلاحی که به ندرت برای خواب مراحل 3 و 4 که ضمن آن الکتروآنسفالوگرافی امواج دلتا آهسته با دامنه بلند نشان می دهد، اطلاق می گردد (پورافکاری).
3. slow - wave slpee.
4. تداخل پس گستر، تداخل یادگیری مطالب جدید در یادآوری مطالب آموخته شده ی قبلی مؤثر بر ماسبق. به طور کلی توصیف کننده ی هر رویداد، محرک یا فرآیندی که بر آثار یک رویداد، محرک یا فرآیند قبلی مؤثر واقع می شود (پورافکاری).
5. retroactive interference.
6. تداخل پیش گستر، تداخل مطالب آموخته شده ی قبلی روی مطالبی که در جریان یادگیری است. تداخل پیش گستر سریعاً پیش می آید. به خصوص وقتی شخص چندین کار بسیار شبیه به هم را در زمانی کوتاه انجام می دهد، و کارآیی سریعاً افت می کند (پورافکاری).
7. Proactive interference.
8. response competition.
9. amnesia and memory storage.
10. declarative.
11. حافظه روندی، بخشی از حافظه که حاوی اطلاعاتی است که شخص دسترسی آگاهانه به آن ها ندارد؛ اما در انجام برخی مهارت ها از آن استفاده کند (مثل حرف زدن و راندن اتومبیل) (پورافکاری).
12. Procedural memory.
13. به طور کلی به فرآیند حفظ و نگاهداری مطالب یادداری گویند. این اصطلاح بیشتر در ارتباط با یادداری اطلاعات به کار می رود، جایی که فرض اساسی این است که یک محتوای ذهنی از ابتدای مواجه شدن با مطلب با یادگیری اولیه پاسخ تا درخواست بعدی برای یادآوری یا عملکرد دوباره دوام دارد (پورافکاری).
14. retention interval.
15. approximately logarithmic forgetting curve.
16. memory trace.
17. engram.
18. retroactive interference.
19. proactive interference.
20. response competition.
21. intrusions.
22. unlearning.
23. یادگیری زدایی، اصطلاحی کلی برای توصیف هر فرآیند یا عملی که به حذف شدن یک رفتار آموخته شده ی قبلی می انجامد. برخی مؤلفین آن را تقریباً معادل خاموش سازی به کار می برند (پورافکاری).
24. repression.
25. dissociative disorders.
26. storage.
27. Medial temporal lobes.
28. hippocampus.
29. retrograde amnesia.
30. antrograde amnesia.
31. global amnesia.
32. Karl Lashley.
33. Donald Hebb.
34. Neural circuits.
35. explicit (or declarative) memory.
36. implicit (or procedural) memory.
37. korsakoffs syndrome.
38. post - traumatic amnesia.
39. درمان با شوک الکتریکی (درمان با ضربه ی برقی تشنج آور). در جریان درمان با ضربه ی برقی تشنج آور (ای سی تی) که درمان با ضربه برقی هم نامیده می شود، از مغز بیمار یک جریان برق ضعیف گذرانده می شود تا در او یک حمله ی تشنجی شبیه به تشنج صرعی ایجاد شود (براهنی و همکاران).
40. elctroconvulsive therapy (ECT)
41. rhinal cortex.

منبع مقاله :
کریستنسن، یان و هاگ واگنر و سباستین هالیدی؛ (1385)، روان شناسی عمومی، گروه مترجمان، قم، مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمه الله)، چاپ اول